تلافی-قسمت هفدهم

سلام من ازاین عکسا خوشوم میاد...ازاین به بعد هم ازاین عکسا برا هرقسمت میذارم...بفرمائید ادامه..........

 

باصدای آلارم گوشیم ازخواب بیدارشدم...نگاهی به ساعت انداختم...8:45بود...9کلاس داشتم!آقای موسوی آدرس دانشگاه رو بهم داده بود...یه فکرایی توی ذهنم بود...نمیخواستم بادانیال برم...اصلا حوصلشو نداشتم...رفتم پیش کمدم...یه مانتوی آبی تیره باشلوارمشکی لوله تفنگی پوشیدم...مقنعه ی سورمه ایم رو زدم...ازپنجره کیفمو انداختم توی حیاط وخودمم هم ازپنجره رفتم پائین...خدارو شکرهیچ صدایی ایجادنشد!!!...درحیاط رو بازکردم ویه تاکسی گرفتمو به سمت دانشگاه جدیدم رفتم...توی راه روی گوشیم اسمس اومد بازش کردم

رامین:خوکی کجایی؟؟؟رفتی دانشگاه جدیدت؟؟؟چطوره؟؟؟

براش نوشتم:نه الاغ جان!توی راهم...بعدا گزارششو به اطلاعت میرسونم!ههههههههه

برام یه شکلک خنده فرستاد...یه لبخندی رو لبام نشست...بعدازنیم ساعت رسیدم دانشگاه...اووووووف خدابه خیرکنه...هیچکی داخله محوطه نبود...بعداز راهنمایی گرفتن ازیه مردی که فکرکنم سرایداربودبه سمت کلاسه مربوطه رفتم...درو بازکردم...استادسرکلاس بود...چه قیافه ی ضایعی داره...

-سلام...من...من دانشجوی جدیدم...منظورم اینه که انتقالیم ازتهران...

-استاد:اسمتون چیه؟؟؟

-دریا رستگار

-اوه بعله...درباره ی تو بامن تماس گرفتن...بفرمائید داخل...

راهنماییم کردرفتم پیش یه دختری که پوستی سفیدچشم های عسلی ولبای قلوه ای بود نشستم...بنظرمیومد دخترخوفی باشه!...همون دختره آروم گفت

-سلام دریا خوبی؟؟؟اسم من آرامه...ازآشنائیت خوش بختم!

-مرسی...منم همچنین...خیلی وقته کلاس شروع شده؟؟؟

-نه بابا تازه شروع شده!!!

توی دلم:چه زود خومونی شد!!!ولی خب چه بهترکاره منو راحت کرد...

سرمو چرخوندم دیدم دانیال هم اومده!!!خوبه منتظرش نموندم ضایع شم...خودش زودترمن اومد...والا...بیشعور...بعدازتموم شدن کلاس خودمو وآرام رفتیم بیرون...

-دنبال یه نفرمیگردم میتونی بهم بگی کیه؟؟؟

-خب بگو ببینم میشناسمش یانه...

-دوس دختردانیال بهراد کیه؟؟؟

-آها همون پسرمزخرفه(همه میدونن مزخرفه)...دختری به نام سپیده....

-سپیده؟؟!!!کیه؟؟میتونی بهم نشونش بدی؟!

-اوهوم دنبالم بیا...

پشتش حرکت کردم...اشاره اش رفت به سمت یه دختر غرتی وجلف!!!یه دخترباموهای طلایی چشمای سیزکم رنگ!ولب های غنچه ای!!!اییییییییش چرا این شکلی بوووووود؟؟؟!!!ااااااااخ مثه خوده دانیال بدترکیب بود...

-ااااااااخ پلاستیک نداری؟؟

-ههههههههه براچی؟؟

-حالم بهم خورد....

-ها هرکی میبینش همین رو میگه!!!

-چیه بابا مثه عن برعکس میمونه!!!

-هههههه بریم بوفه؟

-آره بریم...تازه فهمیدم گشنمه!!!!!

تهران....دانشگاه قبلی دریا...

-رامین:هوووووو یکی ازدخترا بیاد رومیزتنبک بزنه تاما زحمت رقصیدن رو بکشیم!!!

آیدا میره میزنه...شهرزادهم آهنگ شادمیخونه وپسرا هم میرقصن!!!

-سامان سامان بیا...آها آها ....قرش بده....

-وااااای رامین هر روز خنگ ترمیشی به جا عاقل شی...

-بیشین بینیم باو!!!!ببین کی داره حرف ازعاقلی میزنه!!!!!

آراد-شهاب-پویا-بنیامین داشتن میرقصیدن...سامان ورامین هم رفته بودن بالا میز داشتن قرش میدادن!!!آخه استادشون نیومده بودپارتیش کرده بودن...

-ندا:واااااااااااای جا دریا خالی الان رو همه پسرا رو کم میکرد!!!چون براش مهم نبود...میومده میرقصید!!!اینم میدونین که رقصش محشره!!!!!

-رامین:آخیییییییی خوکم!!!!!دلم براش گشادشده(آره جون عمت!!!)

یه آب معدنی کوچیک گرفتم...کرمم گرفته بود!...روکی بریزم؟؟؟آهاسپیده....رفتم پشتش...به آرام گفتم بهم زیرپایی بزنه که بیوفتم...

زیرپایی داد منم افتادم آب هم ریخت روی سپیده!

-وای ببخشید...آرام زیرپایی بهم زد....

-چشات کجاس؟؟؟چرا سرآبمعدنی رو نذاشتی؟؟

-چون دوست نداشتم!

-واقعا دوست نداشتی؟؟؟دانیاااااااااااااااااااال

دیگه مطمئن شدم جی اف دانیاله...

دانیال پیشش ظاهرشد!بادیدن من خشکش زد

-اوووه آقا دانیال!دوست دخترتون خیس شدن...بهش بگم که همیشه به یادمنی؟

-سپیده:چییییییییییییییییی؟دانیال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-من:ببخشید سپیده خانوم...چرا به بی افتون اجازه میدین به یه دختردیگه فکرکنه؟

بعدخندیدم ورفتم...چقدخوبه بین دونفردعوا بندازی...هههههههه....

-آرام:دریا توچقد مردم آزاری هاااا!!!

-هههههههه وووووو تازه دارم احترام شهرتون رونگه میدارم!!!توچی؟

-من چی؟

-باکسی نیستی؟

-آره هستم...ولی خب...فقط یه دوست...

-نمی خواد ازمن خجالت بکشی...من پایم!بگو...

-خب اسمش سپهره....داخل همین دانشگاس!!!

-واقعا؟؟؟الان کوش؟؟؟

-خب...اونم مثه من خجالتیه...بهش گفتم جلوی تونیاد سمتم!

-وا؟این چه حرفیه؟بهش بگو بیاددددددد زیارتش کنیم...ببینم مثله خودت خوشکله یانه!

-اختیار داری...

باگوشیش بهش اسمس داد....بعدیه پسره مومشکی باچشمای سبزعسلی قدبلند اومدسمتمون....لامصب خیلی خوشکل بود!!!!

ادامه دارد......................................................................................

خوف بود؟؟؟؟

 

نظرات 15 + ارسال نظر
Feri Lambert چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 18:50

یااا قمرررررر...این همه قسمتوچجوری بخونم بابا لامصب...
ا..یادم رفت...
اهم اهم...منننن برگشتتتتمممم...
نمیدونم چرا هروخ میگن پسره مومشکی یادآدام می افتم...مخصوصااگه قدبلندم باشه...واااااایییی یادآدام افتادمممممممم...دلم براش یه ذره شده...هنوز دیلی نرفتم...اول اومدم اینجابعدش میرم دیلی...

اووووه باش بابا زود برو دیلی

نگین دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 16:17 http://hollywoodland.blogfa.com/

داستانت قشنگ بود
منم آپمممممم

اومدم..

لاله دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 14:53

فریب,دروغ,سرنوشت

اوووه چه اسما باحالی! مخصوصا سرنوشت...

پارسی دخت یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 23:59 http://justmyadam.blogfa.com/

سلام خوشمله...بیا آپم...[لبخند]

اومدم عروسک

لاله یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 22:02

به شرط اینکه قبل امتحانات یه قسمت دیگه آپ کنى.البته راستش دارم. یه داستان با یه موضوع جدید بنویسم. کامل شد حتما این کارو میکنم.

اسم داستانت چیه عزیزم؟...موس کامپیوترم خراب شده نمی تونم آپ کنم فردا باید یکی بخرم...

لاله یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 15:02

نه مهساجان ولى تو فکرشم.

سکوت می کنم! حتما یه وب درست کن تانظربارونت کنم!

ندا جونی یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 14:48 http://lambertglam.blogfa.com

بالاخره خوندمش....حال کردم حال اون عوضیو گرفتی..بیا وبم اپم..راستی وبت نمیدونم مشکلش چیه که با گوگل کروم نمیتونم بیام..پلییییییییییز درستش کن

نمیدونم والا...

big glambert یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 13:01

سلام چه طوری؟ بیا وبم اپم

اومدوووم

مهسا یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت 01:10 http://mahsafunny.blogsky.com

لاله جونم وبلاگ داری اگه داری آدرسشو تو نظرتم بنویس شقایق زشتو قالب وبلاگت مبارک

برو گمشو سلیقه نداری...

لاله شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 21:55

آره.زیاد,خیلى باحاله.کارت واقعا درسته!

واااای مرسی بهم روحیه دادی عجقم!

لاله شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 20:34

عزیزم دیگه تا سیزدهم آپ نمى کنى؟

چرا تا قبل 20آپ می کنم چندقسمت! توهمیشه سربزن ...ازتلافی خوشت میاد؟

big glambert شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 13:40 http://glambertsandbigfans.blogfa.com

خیلی هم خوب ممنان

خوووهش

پارسی دخت شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 00:17 http://justmyadam.blogfa.com/

ای خدا ای خدا سپهر شبی ادام باشه...
من عاشق اسم سپهرم...
بزرگ شم حتما اسم بچمو میذارم سپهر...
مث همیشه عالی بود جیگر...

ممنون گلی...خدا رو چه دیدی شاید یه شوهربااسم سپهرگیرت اومد!!!

لاله جمعه 29 فروردین 1393 ساعت 21:15

به به.چه خبره؟ترکوندى سپیده رو دیگه؟دمت گرم.خیلى حال کردم.

مرسیییییییییییییییییی گلم

دیبا جمعه 29 فروردین 1393 ساعت 20:04 http://x.co/4J4bW

زن کـــــه باشــی گاهــــی میزنــــی زیـــر گــــریه که دلـش بلرزد و صدایت کنـــد بانــــو
دست خودت نیست زن که باشی گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی
و قنــاعت مـیکنـــی به رویـــــای حضـــــورش به ایـن امیــــد کـه او خوشبـــخت بــاشــد
_________________________________

به عزیزان خود کارت پستال ارسال کنید . فتوکـــده مرجع کارت پستال های ویژه و خاص
اس ام اس،کــارت پسـتال و عکــس نوشته با شعـــرهای زیبـا برای روز مــــادر و روز زن
_________________________________

استفاده از کـــارت پستـال ها برای زیبـــاسازی وبلـاگ و ارســال آزاد و رایـــگان میباشد
_________________________________

اگـــر خوشتان اومــــد نظر بدید و همچنیـن مـــارو در پیـونـــد های وبلـاگ خود قرار بدید

لطفا با نام : عکس نوشته و اس ام اس لینک کنید
_________________________________

توجه کنید بعد از وارد شدن به آدرس اصلی هدایت میشید که اون آدرس رو لینک کنید

اووووووه خوف بودمرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.