تلافی-قسمت چهاردهم

اینم قسمت 14 برین ادامه   

خالم توی آشپرخونه بود...واردآشپزخونه شدم...بالا سره قابلمه ها ایستاده بود...

-خاله می گفتین تاکمکتون میکردم...

-برگشت سمتم:نه مرسی عزیزم...تو برو استراحت کن...تو راه بودی خسته ای....

-ووو یجور میگین انگاربا اتوبوس اومدم...خوبه بیست دقیقه ای اینجا بودما...

-خب اگه نیستی می تونی سالاد درست کنی؟؟؟...

-آره حتما...

رفتم ودریخچال رو بازکردم گوجه وخیاروکاهو دراوردم...بعدش رفتم داخله جاسیب زمینی پیش گاز...دوتا پیلزهم دراوردم!نشستم روی میزناهارخوری و شروع کردم به درست کردن سالادفصل!...خیارها تمام شدن یه گوجه برداشتم که صدای درحیاط اومد...شالمو سرم کردم ودعا کردم آقای بهرادباشه نه دانیال!!!...خودمو مشغول گوجه کردم...دربازشد ودانیال اومد داخل...اوووووف...چرا من همیشه آرزو هام برعکس درمیان؟؟؟؟بدون اینکه بیاد توی آشپزخونه ازپله ها بالا رفت وگفت

-مامان من اومدم...دریا نرسید؟

ورفت بالا...ای کاش الان میرفتم یه جا قایم می شدم که نبینمش!!!ولی نمیشه که...خب گوجه ها هم تمام شدحالا نوبت کاهو بود...داشتم خردشون می کردم که دانیال ازطبقه بالا اومد پائین واومد توی آشپزخونه...بادیدن من سرجاش خشکش زد...وبهم خیره شده بود...وا انگارتاحالا خوشکل ندیده!!!...

-د...د...دریا تو کی اومدی؟

-اولا سلام دوما رسیدنم بخیر!سوما یه ساعتی میشه!

-خب باشه سلام...چرا به من خبرندادی؟

-خب چرا بدم؟خودت میومدی خونه دیگه میدیدی!..

-آخه دوست داشتم اولین نفری باشم که ببینمت!!

-آخیییی نمیرم برات که اینقد به فکرمنی...

-باورم نمی کنی؟من همیشه به فکرتم دریا....

-اییییییش بدم میاد اینجوری صحبت نکنننننن...

-باش...مامان ناهارکی حاضرمیشه؟مثلا مهمان داریماااا...

-الان حاضرمی شه...دریا که ازخودمونه!!!

-من برم بالا خاله جوون...الان میام...

-دانیال:می خوای من باهات بیام؟

-نه بابا مگه بچم؟

داشتم ازپله ها بالا میرفتم...اووف هنوز نیومده ازدستش عصبی شدم چه برسه به بعدا!!!...دراتاق جدیدم رو بازکردم ورفتم داخل....

گوشیمو نگاه کردم 8تماس بی پاسخ و2تاپیام داشتم!پیام هارو بازکردم

-پانیذ:هوووو بی شعور رسیدی؟؟؟؟

-پانیذ:جواب بده ازنگرانی مردم...

تماس ها:باران-ندا-شهرزاد-آیدا-تینا-نازنین-2بارهم رامین!!!!!!!!

ووو چقدمن مهمم....خودم خبرنداشتم!...به پایذ اسمس دادم:نگران نباش...رسیدمه...بعدناهار بهت زنگ میزنگم!...

به همشون اسمس دادم بعدناهارمیزنگم...میخواستم ازاتاق برم بیرون که باصدای گوشیم متوقف شدم!رفتم سمتش...شماره رونگاه کردم رامین بود!قلبم اومد توی دهنم...خعلی استرس گرفتم...به زور تونستم جواب بدم!

-الو سلام رامین...

-سلام دریا..کجایی؟رسیدی؟چرا گوشیت رو جواب ندادی؟

-ببخشید توی کیفم بود وروی بی صدا بود الان دیدمش...

-فقط خواستم بدونم رسیدی یانه...اونجا خوبه؟

-هنوز نیومده دلم برا تهران و همه دوستام تنگ شد!!!...

-میدونم...بیشترهم دلت برامن تنگ شده میدونم!!!!!

-چه پروووو...نه بابا...ازاین فکرا نکن...تنها کسی که دلم براش تنگ نشد توبودی...

-بی ادب...کاشکی الان بودی سیردلم میزدمت...

-هه منم می ایستادم ور ور نگات میکردم...

-ها دیگه...

-مرض...من برم ناهار کوفت کنم...الاغ آقا شماهم بعدا مزاحم شو!!!!

-باشه خوک عزیزم (خخخخخخخخ)

قطع کردم ورفتم پائین...میزناهارچیده شده بود...غذاشون برنج وقیمه بود!...رفتم نشستم...

-دانیال:بالاخره اومدی؟!..

-آره...دوستم بهم زنگ زده بود...

-خوبه...

شروع کردیم به خوردن...بعدازناهارآقای بهراداومد!...سلامی کردم ورفتم طبقه بالا توی اتاقم...روی تخت نشستم وشروع کردم به جواب دادن اسمس هام..شماره باران رو گرفتم....

-الووووووووووووو بارااااااااااااان کمکککککککککککک...

-چی؟چی شد؟کی؟کجا؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

-هیچی...سلام خوفی چه خبر؟

-دیوووووونه ای بخدا..چی شد؟چه خبر؟

-اوووووف نگو...اینجا جهنم من دارم میرم I HATE DANIAL

-ههههه...اینو میدونستم لازم به ذکرنبود...

-الان اونجا ساعت چنده؟

-مگه فرقی داره؟

-هااااا...منو اوردن بیرون کشور زندانی کردن ازبس بهم بدمیگذره!!!!

-چرا؟مگه باهات بدرفتاری میکنن؟

-نه عزیزم با اخلاقای خوب دارن خودشون رو جلوه میدن...فقط آقای بهراد مرد خوفیه وگرنه نه خالم خوبه نه اون.................

-خیله خب چرا اینقد حرص میزنی؟؟؟آروم باش چندتا نفس غمیق بکش...

-برو بابا نفس عمیق!!!...خوابم میادعصری بزنگ بای

-طول عمرش فقط همینا رو حفظه:I love you وIlike youوOKوI hate you,وbye

-هووووو حالا نمیخواد آبرومون رو ببری...خو یادم میرن...بای

-بای

گوشی رو روی میزگذاشتم وبدون معطلی خوابم برد......................................................................................................

یه نوری داشت چشمم رو اذیت میکرد...به زورچشمامو بازکردم...دانیال داخله چهارچوب درایستاده بود...

-چرا چراغ رو روشن کردی؟؟؟مردم آزاری هااااا

-آره...بیدارشوووو...با مامانم برو بازار

-چرا اونوقت؟

-هیچی...گفتم شاید دوست داشته باشی بری!

-برو بابا...سرت به جایی خورده...اگه میخواستم خودم بیدارمیشدم...

-خب بیدارشو دیگه چرا میخوابی؟

-به نظرت انسان ها چرا میخوابن؟؟؟

-صبرکن فکرکنم...اممممم...نمیدونم

-چون خوابشون میاد!!!حالا هم چراغ رو ببند برو بیرون!...

-نمیبخشمت

-به درک!

رفت بیرون...سعی کردم دوباره خوابم ببره ولی دیگه خوابم نبرد...خعلی حرصم گرفت...خواب زدم کرد...بلندشدم ویه آبی به صورتم زدم...روبرو آینه ایستادم نگاه ساعت کردم 7بود!!!!!!!!!!!!...چی؟؟؟؟؟....گفتم چرا دانیال اومد بیدارم کنه!...شالمو زدم ورفتم بیرون...

-دریا بریم بیرون؟

-کجا؟

-برو آماده شو میفهمی...

نظرات 9 + ارسال نظر
baby doll چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 20:39 http://www.rock8roll.blogfa.com

سلام گلم خوبی؟؟؟وبت خیلی باحاله منم داستان مینویسم البته از فردا میذارمشون تو وب اگه دوست داشتی بهم سر بزن و خبرم کن که لینکت کنم...منتظرتمممممم

باش حتما گلم!!!

لاله چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 17:09

خیلى فوق العاده بود.تلافى عالیه

مرسییییییییییییی گلم!

پارسی دخت چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 12:21 http://justmyadam.blogfa.com/

بابا بیا دیه...

اومدم خو

big glambert دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 23:34 http://glambertsandbigfans.blogfa.com

سلام اپم بیا وبم...

اومدم..

پارسی دخت دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 17:01 http://justmyadam.blogfa.com/

خوشمله آپم بیاووووووو...

اومدم...

پارسی دخت دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 15:42 http://justmyadam.blogfa.com/

خیلی خوشمل بوووووود...
فک کنم نظر گذاشتم آررره؟؟؟؟
والا یادم نی...

آره دادی...

پارسی دخت دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 15:18 http://justmyadam.blogfa.com/

سلام جیگر...
خیلی قشنگ بود خوشمله...
عاشق شخصیت دانیالم...
خیلی ایی جو ادمیو دوس دارم...

واقعا؟ اولین نفری هستی که میگی ازدانیال خوشت میاد!

ramin دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 00:57 http://raminlover.blogfa.com

salam khoobi?chera asheghe esme raminiii?

خب اسم رامین رو دوست دارم...خیلی قشنگه...

big glambbert یکشنبه 24 فروردین 1393 ساعت 22:24 http://glambertsandbigfans.blogfa.com

سلوووووووم چه طوری؟ اپم بیا وبم.

اومدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.