قسمت دوم رز سیاه

برای دیدن فصل دوم برین ادامه مطلبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب زووووووووووووووووووووود   

وقتی که چشمامو باز کردم ساعت 6:30بود سریع بلند شدم به سمته کمدم رفتم یه مانتوی بلند سورمه ای و شلوارمشکی لوله تفنگی و کفش اسپرت آدیداس پوشیدم یه شاله ساده ی مشکی زدم یه مداد چشم آبی تیره زیر چشمام زدم و از در زدم بیرون سوار ماشین فراری آبیه تیره ام شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم درو باز کردم همه بودن استاد یه نگاهی بهم کرد وبهم اشاره کرد که برم بشینم آروم رفتم پیش رها (دوست صمیمیم ) نشستم یه نگاهی بهم انداخت و گفت :چرا اینقد دیر اومدی رزی ؟

من : دیر بیدار شدم درس داد ؟

رها : نه هنوز میخواد شروع کنه خیلی خوش شانسی .

یه لبخند تلخ زدم تا آخر کلاس نمیدونم چطوری گذشت منو و رها ازکلاس بیرون رفتیم

رها : عصری بیام دنبالت ؟ حوصلم سر رفته مخالفت نکن که حالم گرفته میشه

من :خیلی خب بابا بهت زنگ میزنم

رها : باشه پس منتظرتم

تو راهه خونه بودم که با دیدنش جه خوردم : اون ...... اون ...... باورم نمیشه خودمو پشت درخت قایم کردم

وااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییی این پسر چقد خوشکله کارخونه ی باباش روبروی دانشگامون بود و الان اومده بود بیرون (همون که عاشقش بود)سوئیچ رو به ماشین زدم و به سمت خونه حرکت کردم توی خیابان اصلی یه ماشینی ازکوچه ای که داخل اون خیابان بود اومد بیرون اصلا بی توجه به اینکه ماشین جلوشه با سرعته زیادی که داشت به شدت تمام خورد به ماشینم فکرکنم جلوش کاملا کنده بود

ادامه دارد.........

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.