-
رز سیاه-قسمت پنجم
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 18:34
سلام...بعدازمدتی رز سیاه رو آپیدم...پارسی دخت اینم تقدیم به تو!!!کشتیمون با این رز سیاه...هههههه....حالا بفرمائید ادامه...اینم بگم که یه قسمت دیگه رز سیاه تموم میشه....نظر فراموش نشه... باهمه ی توانم اسم رها رو صدا زدم...رها اومد طرفم... -رزی بیا بشین... -هوووی دیوونه این پسره کیه؟ -خب همونی که بهت گفتم تازه باهاش...
-
خواننده های مورد علاقم
یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 21:34
سلووووووم توی پست خواننده های مورد علاقمو میذارم به غیر از عشقم مایکل جکسون!!!آخه من کلا عصبی ام...کسی بهش توهین کنه یا ازش تعریف کنه عصبی میشم!!!اگه تعریف کنین حسودیم میشه ولی بعضیا بیان داخل وب توهین کنن بهش واسه همین حوصله ندارم.....عکسشو نمیذارم ....بفرمائید ادامه تیلوووووووووووووور جوووووووووووووونم بریتنی...
-
تلافی-بیست وسوم
شنبه 6 اردیبهشت 1393 23:17
سلام بفرمائید ادامه................. گوشی رو گذاشت روی بلندگو: -بله؟؟؟ -الو سلام...شما؟؟؟ -فکرکنم تو زنگ زدیا!!!... -هه خب من زنگ زدم ولی این شماره دخترخالمه والان تو جواب دادی...تو کی هستی عوضی؟؟؟ -هووووووو حرف دهنت رو بفهم وگرنه بد میبینی!!!منم عشقشم چکارش داری؟؟؟ بدون صدا هممون داشتیم می خندیدیم... -واقعا؟؟؟اون...
-
وب جدید!!!
جمعه 5 اردیبهشت 1393 13:38
سلام بچه ها...یه خبر...یه وب جدید ساختم حتما بهش سر بزنید هنوز چیزی خاصی نذاشتم ولی شما بیاین نظر بذارین...آدرس:fookoolivagoogooli.blogsky.com مخصوصا:فردوس-ندا-شهرزاد-لاله-big glambert-مهسا مرسی....فعلا بابای...
-
تلافی-قسمت بیست و دوم
جمعه 5 اردیبهشت 1393 13:00
سلوووووووووووووووم بفرمائید ادامه................... چشمامو به زور بازکردم...درد خیلی شدیدی توی کمرم و دلم می پیچید...یکم نگاه کردم دیدم دانیال هم پیشم خوابیده!!!...خیلی آشغاله...مزخرف...خدایا چرا کمکم نکردی؟؟؟یعنی دراین حد دیگه بی ارزشم؟؟؟باش قبول...اگه تو منو نمیخوای دیگه براچی زندگی کنم؟؟؟وقتی ازت کمک میخوام کمکم...
-
تلافی-قسمت بیست ویکم
پنجشنبه 4 اردیبهشت 1393 12:30
سلووووم اون مسئله ورود بی جنبه ها ممنوع...اون...الان به درد میخوره...کسایی که جنبه ندارن ازالان میگم وارد نشن که بعد ازداستان بد بگن...با دوستای خودم مثه:فردوس-ندا-شهرزاد-لاله-big glambertنیستم...حالا بفرمائید ادامه... یه تاکسی گرفتم به سمت تالار حرکت کردم...بعد نیم ساعت رسیدم...ووو چقد دوره...واو...تالار ازبیرون...
-
تلافی-قسمت بیستم
پنجشنبه 4 اردیبهشت 1393 00:38
سلووم ادامه...منظورم اینه که برین ادامه...!!! درو بازکردم رفتم داخل...خالم طبق معمول توی آشپزخونه بود...مستقیم رفتم طبقه بالا توی اتاقم.... لباسامو عوض کردم وروی تخت نشستم... آخیییییی بادکولردقیقا توی صورتم بود...چقد حال میده...پانیذ به گوشیم زنگ زد... -هووووو چطوری بی شعور؟؟؟ -خوبم بیشعور توچطوری؟؟؟ -منم...
-
تلافی-قسمت نوزدهم
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 23:23
این قسمت جذابه زود برین ادامه.... هیچکی توی کلاس نبود...فقط دانیال بود بایه دختر دیگه که همدیگه رو بغل کرده بودن!!!سپیده نبود...نباید اینقد تعجب می کردم چون ازیه آدمی عوضی مثه دانیال بیشترازاینم میشه انتظار رفت!بادیدن ما ازهم جداشدن...آروم به آرام گفتم اسمه این دختره چیه...اونم بهم گفت که اسمش نگاره!وا؟این پسرهر روز...
-
روز مادر
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 23:00
سلام من دیروز موس کامپیوترمون خراب شد نتونستم متن وعکس برا روز مادر بذارم ولی امروز جبران می کنم....روز مادر گلم مبارک...روز تمام مادرا مبارک...بفرمائید ادامه ................. سه چیز در دنیا بی نظیر است مادر........................................... عکس مادر................................................. سایه مادر...
-
قالبم!
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 22:34
سلوووم من هرهفته تقریبا قالبم رو عوض میکنم...حالا این یکی خوفه؟؟؟
-
تلافی-قسمت هجدهم
دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 18:56
سلووووووووووووم بفرمائیددددددددددددددددددددددد ادامهههههههههههه -س..س...سلام... نگاهی بهش انداختم وبالبخندی گفتم:سلام... آرام بلندشد وبه سمتش رفت... -من:اینطور قبول نیس منم یه بی اف موخوام! -آرام:برو با دانیال... خوب بلد بود حرصمو دربیاره.......منم که اصلا کم نیوردم... -نه مرسی همین که توباهاشی کافیه! سپهر:بریم یه...
-
تلافی-قسمت هفدهم
جمعه 29 فروردین 1393 19:10
سلام من ازاین عکسا خوشوم میاد...ازاین به بعد هم ازاین عکسا برا هرقسمت میذارم...بفرمائید ادامه.......... باصدای آلارم گوشیم ازخواب بیدارشدم...نگاهی به ساعت انداختم...8:45بود...9کلاس داشتم!آقای موسوی آدرس دانشگاه رو بهم داده بود...یه فکرایی توی ذهنم بود...نمیخواستم بادانیال برم...اصلا حوصلشو نداشتم...رفتم پیش کمدم...یه...
-
!!!مهم!!!
جمعه 29 فروردین 1393 15:24
سلوووم بوچه ها خوفین؟؟؟!!!میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم! ما از 20اردیبهشت امتحانا نوبت دومون شروع می شه ومتاسفانه من دیگه نمی تونم آپ کنم...الانم سعی میکنم چندقسمت بذارم تاغیبتم رو جبران کنم...ولی شما نظراتتون رو بذارین وازوبم حمایت کنین!!! اینو بهتون قول میدم که وقتی امتحانام تمومید براتون آپ میکنم دوباره!...13خرداد...
-
تلافی-قسمت شانزدهم
پنجشنبه 28 فروردین 1393 17:38
اینم قسمت شانزدهم....برین ادامه مطلب... یه نگاهی به ساعت انداختم...9:30بود!...دیگه حوصلم سررفته بود یه تاکسی گرفتم ورفتم خونه...حوصله نداشتم به دانیال خبربدم!خاله ام وآقای بهراد نبودن مستقیم رفتم طبقه ی بالا توی اتاقم ولباسامو عوضیدم!یه تونیک سورمه ای با شلوارکاغذی همون رنگ!موهامو بستم وشالم هم زدم...نشستم روی تخت...
-
تلافی-قسمت پانزدهم
چهارشنبه 27 فروردین 1393 22:12
اینم قسمت پانزدهممم...بفرمائید...دم در بده... رفتم سمت کمدم...یه مانتوی گلبه ای بلندباشلوارمشکی باشال قرمزپوشیدم...یه رژصورتی پررنگ زدم وموهامو بالا زدم...چه نانازشده بوده بودم!!!چه جیگری ام نمی دونستم!!!ازاتاق رفتم بیرون...دانیال توی راهرو بود...بادیدن من یه نگاه به سرتاپام کرد!آب شدم!حیف این چشمای طوسی که مال این...
-
تلافی-قسمت چهاردهم
یکشنبه 24 فروردین 1393 21:30
اینم قسمت 14 برین ادامه خالم توی آشپرخونه بود...واردآشپزخونه شدم...بالا سره قابلمه ها ایستاده بود... -خاله می گفتین تاکمکتون میکردم... -برگشت سمتم:نه مرسی عزیزم...تو برو استراحت کن...تو راه بودی خسته ای.... -ووو یجور میگین انگاربا اتوبوس اومدم...خوبه بیست دقیقه ای اینجا بودما... -خب اگه نیستی می تونی سالاد درست...
-
کدوم؟
جمعه 22 فروردین 1393 12:56
سلووم بوچه ها...برا روز تولدم که دیروز بود( تولدم مبارک هووووورا! )هرکدوم ازداستانام رو گفتین آپ می کنم...!...حالا یه سوال:کادو میخواین بهم چی بدین؟ باید بزرگ باشه ههههه...شمابگین کدوم رو آپ کنم تا به آپم!
-
تلافی-قسمت سیزدهم
پنجشنبه 21 فروردین 1393 00:37
سلوووم بوفرمائید داخل...دم در بده ...بوفرمائید...ههههههههه........ میدونم خییلی عذاب می کشم ولی باید میرفتم...باید میرفتم شیراز...فقط بخاطر درس ام میرم...ساعت رو نگاهی انداختم...ساعت 7صبح بود!!!(ازدیروز بیدار بوده)چشام دیگه بازنمی شدند ولی باید میرفتم دانشگاه...حتی بخاطر دیدن بچه ها هم باید میرفتم...اصلا دوست نداشتم...
-
خبر!!!!
سهشنبه 19 فروردین 1393 22:56
سلوووم خوفین؟؟؟...بعد ارتمام شدن داستان رز سیاه و تلافی میخوام یه داستان جدیدی رو به نام طعم زندگی رو شروع کنم...که مطمئنم اکثریت خوشتون میاد...حالا عکس شخصیت هاشو داخله ادامه گذاشتم وقتی دیدین نظرتون رو بگین...ولی متاسفانه باید صبرکنین تا اینا تمون شن!!! تیلور سوئیفت (جانمممم چه نازههههههههههه) اینا (اونا نه ها اینا...
-
علایق خودم!
سهشنبه 19 فروردین 1393 16:02
-
خط قرمز-قسمت سوم
دوشنبه 18 فروردین 1393 18:30
قسمت سوم اگه گفتین کجاس؟؟؟ادامه اس... -آنجلا:سلام خوش اومدین... -کارول:مرسی عزیزم -ماریانا:سلام -آنجلا:بیاین بشینین تا ازتون پذیرایی کنم... -ماریانا:نه بیا زود بریم -کارول:باشه بابا عجله ای نیس!... آنجلا سه تاماشعیر اورد وپرت کرد براشون.سه تاشون یه نفس سرکشیدند! -کارول:قرار بریم کجا؟ -آنجلا:ماریانا تو بگو......
-
تلافی-قسمت دوازدهم
شنبه 16 فروردین 1393 19:17
صبرکنین بهتون بگم دانیال چجوریه...دانیال یه پسر چرت و مزخرف و ازخود راضی و هوس بازیه...دوست داره به همه حکومت کنه...وانمود می کنه عاشقه دریاهه ولی فقط میخواد پول باباشو بالا بکشه...حالا برین ادامه... آقای موسوی پشت یه میز بزرگی نشسته بود...که روبروش هم چندتا صندلی بود!...بادیدن من ازم خواست که بشینم آروم رفتم...
-
تلافی-قسمت یازدهم
شنبه 16 فروردین 1393 17:21
سلام عکس دانیال و پویان رو داخله عکس شخصیت های تلافی گذاشتم برین ببینین .... همینطوری داشتم میخندیدم...پانیذ که سرخ شده بود...که پارسا اومد ظرف میوه رو برد...منو و پانیذ هاج و واج فقط نگاه میکردیم...!دوباره شروع کردیم به خندیدن...رفتیم دنبال پارسا...ولی اون زرنگ ترازاین حرفا بود...در اتاقشو قفل کرده بود وازپشت درمی...
-
عکس شخصیت های تلافی
شنبه 16 فروردین 1393 16:36
سلللوووم بچه ها خوفین؟؟؟؟...یه چیزی اعصابمو ریخته به هم...داخل گوگل میزنم دختر یا پسرهای خوشکل یه عکسای زشت میاد که اصن قابل تحمل نیستن...یعنی اینایی که گذاشتم هم مثلا خیلی خوباشن...حالا برین ادامه بعد نظرتون رو راجع بهش بگین... خودوم (دریا) باران (فردوس) پارسی دخت ندا جونی .... (ندا) پانیذ(مهسا) تینا (فکرکنین این...
-
تلافی-قسمت دهم
پنجشنبه 14 فروردین 1393 22:22
سلام من برگشتم...جاتون خالی بود...امروز صبح رسیدم...نگاه کنین اینقد که شما رو دوس دارم آپ کردم حالا برین ادامه......راستی نظر یادتون نره هااااااااااااا بوسسسسسسسسسسسسسس دستاشو دور کمرم حلقه کرد!همش سرم پائین بود و زمین رو نگاه میکردم...نمیتونستم توی چشماش نگاه کنم...یه جذبه ی خاصی داشت که آدم رو جذب خودش...
-
تلافی-قسمت نهم
یکشنبه 10 فروردین 1393 00:50
قسمت نهم....ادامه.......... پسرا یه سوت همزمان کشیدن...وااای آب شدم!...با دقت بیشتری نگاه کردم دیدم یه پسری قد بلند موهای مشکی وچشمای میشی داخله جمع بود...که برام ناشناس بود!و پارسا هم بودش ازدیدنش خعلی خوشحال شدم...منو و پارسا ازکوچیکی باهم بزرگ شدیم و مثل یه داداشی دوسش داشتم یه سال ازمن بزرگتر بود!...رفتم پیشش...
-
تلافی-قسمت هشتم
جمعه 8 فروردین 1393 21:15
بلین ادامه....فقط همین.......یالا.........ههههههههه - آره کاملا درسته... اوووف بچه ها ما نزده میرقصن چه برسه الان که رامین براشون بندری گذاشته...من اینو میکشم...گند زد به همه چی...همه نگاهاشون به من بود...منم دیگه راه دیگه نداشتم... -ایشالله خوشبخت بشم...(هههههه)رامین بگو دوست داری چجوری بمیری؟با چاقو یا تفنگ؟یا...فقط...
-
نظر سنجی!...
جمعه 8 فروردین 1393 12:34
سلوووم خوفین؟ یه نظر سنجی براتون حاضرکردم هرکسی که دوس داله بره ادامه و جوابشو بده..خیلی خوش حال میشم جواب بدین... ازکدوم داستان هام خوشتون میاد؟؟ 1-قلب شیشه ای 2-رز سیاه 3-خط قرمز 4-تلافی کدوم؟؟؟ لطفا نظراتون رو بگین...تابعد بای خوشکلا...
-
تلافی-قسمت هفتم
پنجشنبه 7 فروردین 1393 12:18
سلام خوشکلا خوفین؟؟...بلین ادامه............. برگشتم سمتش مثله یه الاغ زل زده بود تو چشمام... -هووووی دستم رو ول کن فکرکنم یادت رفته نامحرمی...! باحرفم بیشتر دستمو فشار داد...واقعا الاغه... -ولم کن... -کی بهت گفت من مزاحمت بودم؟ -چه اهمیتی واست داره؟؟؟؟ -بگو........ -خب به همونی که رفتی گفتی جرزوه هام پیش...
-
تلافی-قسمت ششم
پنجشنبه 7 فروردین 1393 00:16
خب دیگه...اگه میخواین بدونین ناشناسه کی بوده برین ادامه.............. -تینا:جیییییییییییییییییییغ دریا بلند شو دیر شده...ساعت 9:30... -آخ گوشم فاصلت 2سانتی متریاااا آروم تر...چی گفتی ساعت چنده؟جییییییییییییییییییییییییغ...الان استاد سلیمی تک تک موهام رو میکنه... از روی تخت سریع بلند شدم و آماده شدم نمیدونم تینا حاضر...